جدول جو
جدول جو

معنی سنگ شاه - جستجوی لغت در جدول جو

سنگ شاه
(سَ گِ)
واحد وزنی بود معمول در تهران و پاره ای شهرستانها معادل دو من تبریز برابر با شش کیلوگرم
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سنگ خاز
تصویر سنگ خاز
سنگ پا، نوعی سنگ سوراخ سوراخ بسیار سخت است که در حمام چرک پا را با آن پاک می کنند، سنگ سودا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگ ساو
تصویر سنگ ساو
سوهان، سنگی که برای تیز کردن کارد یا شمشیر و مانند آن به کار می رود، فسان، فسن، سان، سان ساو، سامیز، مسنّ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگ چاپ
تصویر سنگ چاپ
نوعی سنگ آهکی به رنگ خاکستری یا زرد که از دانه های ریز تشکیل شده، به خوبی جلا و صیقل می پذیرد، چربی را جذب می کند و در چاپخانه های سنگی برای چاپ کردن اوراق به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سنگ یده
تصویر سنگ یده
نوعی جادوگری که ترکان و مغولان در جنگ ها با سنگ مخصوصی به نام یده انجام می دادند و معتقد بودند می توانند در هر فصل از سال برف و باران نازل کنند و باعث شکست دشمن شوند، یده، جدامیشی
فرهنگ فارسی عمید
(حَ سَ)
ابن شرف الدین بقالی عجمی. درگذشتۀ 905 هجری قمری شاعر سلطان. او راست: حاشیه برشرح مطالعالانوار و شرح حکمهالعین و شرح قصاری. (هدیهالعارفین ج 1 ص 288) (کشف الظنون) (رجال حبیب السیر ص 179 و 242) (سبک شناسی ج 3 ص 293) (مجالس النفائس ص 61)
رکن الدین. وزیر شاه شجاع بود. (رجال حبیب السیر ص 78)
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ)
مجازاً حائل و مانع از چیزی. (آنندراج) (از مجموعۀ مترادفات ص 228). مزاحم. مانع. انگل. (ناظم الاطباء) ، متعرض راه. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سنگ تاب
تصویر سنگ تاب
پخته و برشته شده بر روی سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگ شناس
تصویر سنگ شناس
کسی که در علم سنگ شناسی متبحر است عالم علم الاحجار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگ شکن
تصویر سنگ شکن
شکننده سنگ، خلر، گونه ایست از خرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنگ تاب
تصویر سنگ تاب
پخته و برشته شده بر روی سنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سنگ شده
تصویر سنگ شده
جامد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
متحجّرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
Ossified
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
fossile
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سنگی که تیغ سلمانی یا کارد و چاقو را با آن تیز کنند
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
taşlaşmış
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
石化した
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
পাথরযুক্ত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
liwe liwe
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
กระดูกตาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
골화된
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
پتھر بن چکا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
מאובן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
osificado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
terfosilisasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
हड्डी जैसा
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
versteend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
ossificato
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
ossificado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
skamieniały
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
окостенілий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
verknöchert
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
окаменелый
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سنگی شده
تصویر سنگی شده
石化的
دیکشنری فارسی به چینی